درباره وبلاگ من غلام قمرم غير قمر هيچ مگو پيش من جز سخن شمع و شكر هيچ مگو آرشيو وبلاگ پيوندها
نويسندگان
بسم الله الرحمن الرحيم مردي احساس کرد که گوش همسرش سنگين شده و شنوايي اش کم شده است... به نظرش رسيد که همسرش بايد از سمعک استفاده کند ولي نمي دانست اين موضوع را چگونه با او درميان بگذارد. به اين خاطر، نزد دکتر خانوادگي شان رفت و مشکل را با او درميان گذاشت. دکتر گفت: براي اينکه بتواني دقيقتر به من بگويي که ميزان ناشنوايي همسرت چقدر است، آزمايش ساده اي وجود دارد. اين کار را انجام بده و جوابش را به من بگو... ابتدا در فاصله ي 4 متري او بايست و با صداي معمولي، مطلبي را به او بگو. اگر نشنيد، همين کار را در فاصله ي 3 متري تکرار کن. بعد در 2 متري و به همين ترتيب تا بالاخره جواب بدهد. آن شب همسر آن مرد در آشپزخانه سرگرم تهيه ي شام بود و خود او در اتاق پذيرايي نشسته بود. مرد به خودش گفت: الان فاصله ي ما حدود 4 متره؛ بهتره امتحان کنم. سپس با صداي معمولي از همسرش پرسيد: «عزيزم! شام چي داريم؟» جوابي نشنيد بعد بلند شد و يک متر جلوتر به سمت آشپزخانه رفت و همان سوال را دوباره پرسيد و باز هم جوابي نشنيد. بازهم جلوتر رفت و به درب آشپزخانه رسيد. سوالش را تکرار کرد و بازهم جوابي نشنيد. اين بار جلوتر رفت و درست از پشت همسرش گفت: «عزيزم شام چي داريم؟» و همسرش برگشت و گفت: «مگه کري؟! براي چهارمين بار ميگم: خوراک مرغ»!! به همين سادگي ست! گاهي درست در شرايطي که فکر مي کنيم تمام حق با ماست و عيب از طرف مقابله، معلوم ميشه که درست برعکس، اين خودِ ما هستيم که اون عيب رو داريم! بهتره هميشه اينو در نظر بگيريم که: «شايد ايراد از منه»، «شايد من اشتباه مي کنم»، «شايد من نفهميدم»، «شايد نظر من نادرسته»، و شايد، و شايد و شايد... نظرات شما عزیزان: مصطفی
![]() ساعت0:15---2 مرداد 1391
سلام خوبی اقا سید واقعا وب قشنگی داری لطفا به من هم سری بزن
![]() ![]() |